نعمت چشایی

ساخت وبلاگ
سلامفرایدی نایتتون بخیر نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 178 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 15:45

سلام+ استوری گذاشته که هزار بار دیگه هم به عقب برگردم، باز هم انتخابم تویی!بخدا برای شوهر اولش هم یادمه همینو استوری کرده بود نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 15:45

سلامگندم یک طبق روال سالهای نه چندان دور، امسال هم خونه تکونی شروع نکردم. تنها نشانه از اومدن عید تو خونمون سبزه گندمم! هست که دو سانت قد کشیده..چندروز پیش به غلام گفتم دو نوع گندم بخره.. یکی برای آش و سوپ واون یکی برای درست کردن جوانه گندم و کمیش هم برای کبوترا و سبزه عید!دوتا شبیه هم بود با کمی تفاوت و ازونجا که شک داشتم و سرش غر زدم گفت یکمی شو امتحان کن..خیس کردم و جوانه زد.. دلم خواست زودتر یک سبزه کوچولو بزارم و مابقیشو هم گذاشتم یخچال که با سالاد بخوریم..گندم دوپارسالا شنیده بودم مقداری گندم تو ظرف چوبی بریزیمو تو خونه نگه داری کنیم برکت و آرامش و حال خوب میاره..دلم خواست امتحانش کنم! امروز که برای خرید ملزومات(فرچه توالت نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 15:45

سلامشاید برای بعضیاتون عجیب باشه ازینکه غزل اولین عشق زندگیشو پیدا کرد و من از عاشقی کردن دخترم عششششققق می کنم نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 18:16

سلامدیروز صبح برای بعد ورزش غزل الویه درست کردم و کمی هم باقی موند و تو یخچال گذاشتم..پسر‌ کوچیک خواهرم ۱۳ سالشه و اونم‌ متاسفانه مشکل روده پیدا کرده و دیروز دکتر گفته باید این هفته حتما کلونوسکوپی شه.بعد دیگه بچه کلی گریه کرده بوده و دلش گرفته بود و به مامانش گفته بود منو ببرین امام رضا.منم شاید دوسالی میشد به قصد زیارت نرفته بودم حرم و به خواهرم گفتم ۹بیاین کلینیک پیش من و غزل و ماهم میایم حرم.به غلام هم گفته بودم نوشابه و نون ساندویچی بخره و بعد کلینیک ماشینهارو نگه داشتیم و نزدیک یک پارک محلی نگه داشتیم و با خواهرم تندتند ساندویچ پیچیدیم و تو هوای سرد خوردیم و رفتیم سمت امام رضا!هوا هم سررررد و سوز داشت.. غزل کلاه ‌کاملا پوشیده کاموایی سرش بود و شالگردن حلقه ای.. ازین‌مدلا که کاملا چسبیده به گلو هست.. و کلاهش هم قشنگ تا روی ابروهاش بود و چادر هم که اجباری بود و سرش کرده بود. ولی با کماال تعجب قسمت ورودی‌ که بیکارالدوله های مفت خور نشستن بازرسی میکنن به غزل گیرداد که کلاه ممنوع هست و حجابت خوب نیست و باید حتمااااا شال سر کنی!!!!خواهرم گفت وا حجاب ازین بهتر و پوشیده تر؟؟ اینکه کلاهش تا ابروهاشوم پوشونده!گفت نه ممنوعه! دلم برای غزلم سوخت.. بخدا دخترم تعریف نباشه خیلی ساده و نجیبه و خداروشکر اعتماد به نفس بالایی داره.‌ نه اهل ریمل و کرم هست و نه آرایش و واقعا تو اون‌ تیپی که دیشب حرم اومده بود ساده تر از هرساده ای بود با پوشش فوق کامل.. ولی این کثافتا میگفتن حجابت مشکل داره و باید شال سرت کنی!به زنیکه گفتم ببین هم شماها باعث میشین آدم بیزار شه ازین حرمتون و بعد دوسال اومدیم اینطوری رفتار میکنید.. دفعه دیگه دخترمو اصلا نمیارم. الان واقعا حجاب ازین کاملتر که الکی بهش گیر میدین؟ نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 18:16

سلامهیچوقت فکر نمی کردم به پرنده ها وابسته شم..ولی دو هفته س که دکتر محمد، پپر peper رو آورده محیط کارمون و خیلی دوسش دارم. پپر گرینچیک هست و کوچولو ولی خیلی فهمیده و زرنگه..گاهی اینجا افرادی رو می بینم که چطور با عشق برای موجودات بی زبونی مثل سگ و گربه و پرنده هایی که تو کوچه خیابون دچار آسیب شدن، وقت و هزینه میزارن، واقعا تحت تاثیر قرار می گیرم و اینطوراست که یکی از بزرگترین آرزوهام اینه که در آینده مکان بزرگی داشته باشم تا هر موجود بی زبون و بی پناهی رو بتونم رسیدگی کنم.. یعنی آخره عشقه درگیر زندگی این موجودات پاک و مظلوم‌ شدن!امروز آتش نشان مهربون یکی از گربه هایی رو که محل کارش نگهداری میکنه آورد تا دکتر عقیم کنه. مثل همیشه برای‌گربه های محل کارش‌کلی غذا و کنسرو خرید..میگفت یکی از موارد زیادی که برای حیوانات بهمون زنگ‌میزنن؛ دزدگیرهای خاردار نیزه ای روی دیوار خونه هاست که گربه های بزرگتر تو اون نیزه ها گیر میکنن.یا فرشته های نجات زیادی که با هزینه های شخصی خودشون کیس های تصادفی‌یا مریض رو میارن کلینیک و درمان میکنن‌. اونقدر احساساتشون و نگرانی هاشون قشنگه که جز عشق نمی تونی تو وجود این آدمها پیدا کنی نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 177 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 18:16

سلامصبح عالی متعالیخوبید؟؟ یک‌ عالم انرژی مثبت آفتابی هدیه تون❤چندروز پیشا افه کلیپ طنزی فرستاد که پسر و عروس میرن خونه مادرشوهر و‌مادره همش از درد می ناله و هیچی هم براشون نمیپزه و به پسرش میگه برو فلان چیزو بخر..ولی وقتی مادره میفهمه دختر و دامادش دارن میان، چند نوع غذا میپزه و حالش خوب میشه..هرچند کلیپ طنز بود ولی افه قطعا چیزی الکی نمیفرسته و حرف دلشو با همه چی میزنه..منم واقعا بهم‌برخورد.. چون مامانم با این سن ۷۷ سالش هنوز که هنوزه وقتی پسراش میرن همچنان خودش آشپزیشو‌ میکنه و.. تا چندروز بعد رفتن ایناها ریخت و پاش جمع میکنه.ولی واقعا ما دخترا بریم خودمون تدارکات میبینیم و می بریم و خودمون کارهارو ردیف میکنیم و خونه تمیزتر از قبل تحویل مامی میدیم.به افه گفتم مامانم تا وقتی داشت براتون بهترین هارو پخت و گذاشت خوردید.. حالا طوری شده که کل حقوقش میره اجاره و اگه جایی میبینی‌کم‌کاری میشه دلیلش اینه و شما ببخشید..حالا دختره خر دیروز خریت کردم استوریشو باز کردم دیدم روز زن رو به خواهر عتیقه ش ففه تبریک‌ویژه گفته.. ینی این‌دوتا خواهر همچین به هم افتادن و از حسادتشون و جادو جمبلشون دارن کل خاندان‌مارو از هم‌دور میکنن.+دیشب فهمیدم دوقلوهارو جواب دادن به همون پسرایی که پست های قبل میگفتم بی کلاسن و سطح پایین. امیدوارم‌تمام بشه و برن‌پی کارشون‌ تا دردسر من حداقل یک‌موردش کمتر شه.حالا ایناهام تو مریضی اومی و ده روز بیمارستانش ما هلاک‌شدیم و چندروز پیشش موندم و ازونورم تو این‌اوضاع کلی پول گذاشتم‌ شریکی براشون‌گوشت خریدیم و اینا.. ولی پای خوشی شون‌که میشه ما غریبه میشیم و باید از غریبه ترها بفهمیم دخترای داداشمون مراسمای خواستگاری و تشریفاتشونو به جا آوردن و جواب هم دادن!قطعا وقتی باز نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 0:33

سلامیادتونه میگفتم محل کارم راحتم‌ و دغدغه ندارم و اینا.. حالا دیگه به واسطه محمدخان این طور نیست!قبلنا محمدو تو کلینیک میدیدم.. با سگش وقت می‌گذروند و بیکار می چرخید. تو پت شاپ نیرو کم داشتیم و دیگه استوری کردیم و یک خانم اومد. دوروزی بود و حالا چطور شد که محمد جایگزین اون شد نمی دونم؟طوری که غزل گفته بود محمد دامپزشک بیکار بود که تازه درسش تمام شده بود.. حالام دیگه حتما از سر بیکاری‌و نیاز به درآمد اومده پت شاپ.طوری که شناختمش از نظر دانش هم چیز زیادی بارش نیست.‌مگر اینکه بعد اینکه مدرکش‌بیاد به واسطه بابای پولدارش بتونه کلینیک‌بزنه.خلاصه که اینجا همکار شدیم و اون یک شیفته و من شیفت دیگه و موقع تحویل شیفت ها می بینمش و مهم هارو برای هم میگیم و ..روزای اول که غلام داشت سکته میزد میدید این پسره میاد تو و من‌بهش سیستمو یاد میدم و اینا..یکی دوبار هم لحن خیلی زشتی حرف زد که شستم و آبش کشیدم تا دیگه حرف مفت نزنه.حالا چرا میگم پسره لوس‌و خاله زنک و خودشیرین هست؟ چون باعث شد دکتر گروهی بزنه و ۷نفرمونو عضو کنه و مجبور شیم گزارش کاری روزانمونو بگیم..مثلا خود محمد میگه من امروز طی شستم!بعد قسمت قلاده هارو مرتب کردم. بعد مشتری اومد فلان گفت و من فلان گفتم و اینا..یا فرضا باهم صحبت میکردیم و لیست ملزومات پت شاپو بهش میگفتم، سریع از طرف خودش تو گروه میزاشت که فلان چیزارو لازم داریم‌و به چشم دکتر بیاد..و اینچنین مواردی که خیلی بنظرم برای یک‌مرد زشت و رفتارخاله زنکی هست.تو سیستم هم کد ورودی هر کدوممون به اسم کوچیکمون هست.. مثلا من فرح... اون محمد و ...هفته پیش فاکتوری رو اشتباه ثبت زده بود من‌درستش کردم و سر لیست نوشتم محمد...حس میکنم بهش برخورده که چرا اسمشو خشک و خالی زدم..دیشب دوباره نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 0:33

سلامچندروز پیش اومی رو دیده بود و گفت نصف تر از سری قبل شده و اینجور که بوش میاد کمتر از یک‌ماه دیگه نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 0:33

سلاماول از همه بگم که مدتها بود از خوشمزه ای به نام جوانه غافل بودم؛ تا اینکه زن غضنفر هفته پیش زیادی درست کرده بود و فرستاد و هردفه خوردم هی گفتم بیام بهتون بگم اگه مثل من فراموشش کردین، دوباره جوانه بزارید و تو سالاد و انار و غذاها بخورید.+دیشب به غزل و زن غضنفر گفتم فردا صبح بریم پارک ورزش و صبحانه؟ اوکی دادن و به مامی هم گفتم آماده باشه. صبح هوا ابری و سررررد اصلا دلم نمیخواست بیدار شم. ولی بخاطر قولم برخواستمی و تو قابلمه رویی(حی؟) مواد آبگوشت گذاشتمی که تا ظهر که نیستیم بپزه. برای صبحانه هم فقط ۵ عدد تخم مرغ داشتیم که آبپز کردم و با گوجه خیار و روفرشی و چای برداشتم. حالا از تو خونمون بیرونو دیدم حس میکردم بارون اومده و میگفتم به به هوای پاک‌و پاکیزه نفس می‌کشیم. نگو اشتباه دیدم و هوا آلوده ی سرررد. طبق ورودی های مغزیم!! گفتم بجای پارک ملت بریم کوه پارک! پارک‌ملت وسط شهره و پر از آلودگی .. بریم سمت کوهها تمیزه و ..کسی چیزی نگفت و رفتیم‌کوه پارک.. ینی ده دقه پیاده شدیم صبحانه بخوریم لرزیدیمااا یخخ.. می خندیدیم به خل بازی خودمون که تو همچین روز سرد و بوقی شروع ورزشمونو استارت زدیم! ولی اونقدری یخ بود که نتونستیم حتی یک قدم پیاده بریم.با دو تا خواهرام برای اومی ۲تومن و اندی! پول گذاشتیم رو هم و گفتیم موقت یکم یخچالشو گوشت کنیم و بعد از پارک رفتیم عیادتش و اونهارو هم گذاشتیم یخچال. ظهر هم غزل موند خونه داییش و هیچکی! هم نیومد خونمون. آبگوشت هم فقط سالم بود وگرنه لذیذ که نبود! میلو‌ زیاد گوشت دوست نداره ولی هروقت آبگوشت میزارم تا نمک نزدم همون گوشتشو میزارم میخوره. یک کاسه هم آبشو نون ریز کردم برا گوبه های ‌بیرون بزارم. هوا سرده طفلیا خیلی گناه دارن.+ نتیجه اخلاقی که زن غضنفر نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 15:53

سلامقبلا گفته بودم که یک پستچی منطقه مون خیعلییی باادب و باوجدانه. پارسال که باهاش بیشتر کار میکردم چندباری بهش هدیه های کوچیک داده بودم. امروزم خونه نبودیم که تماس گرفت و گفت رسیدم چکار کنم؟ عذرخواهی کردم و گفتم بزارین ببینم‌دخترم هست یا ن؟ دخترم و همسایمون و سرایدار همه رو تماس گرفتم هیچکس مجتمع نبود. بهش گفتم میبری جای فروشگاه دور میدون؟؟ بنده خدا با مهربونی و صبر گفت می برم. منم تشکر زیاد کردم و گفتم انشالا جبران کنم براتون!اینو گفتم دیگه غلام ول کن نبود نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 15:53

سلامخوبین؟ چه خبراااادر حال حاضر سر کارمقراره ۹ غلام بیاد دنبال من و غزل که بریم ویلای خواهرزادهفکر نکنید بخاطر شب یلداس هاااا نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 15:53

سلام دوروز محدود دارم برای دعوتی ۳ گروهی که یا با هم قهرن یا بهم ربطی ندارن!خواهر شمالی با خواهر ترکیه قهره و نمیشه همزمان دعوتشون کنم یا ببرمشون بیرون!خواهرشوهر هم که خیلی مهمه و نمیشه همزمان با هر کدوم ازینها بگم بیان چون با هم مچ نیستن و بهشون خوش نمی گذره!خواهر شمالی از دوم عید اینجاس و خونه مامی.. مامی با اون سنش بهرحال ایناهارو پذیرایی می کنه و تحمل.. دیشب ولی سر مساله ای خواهر و بچه هاش بهشون برخورده بود و بمن پیام داد که فردا صبح هستی بیام اونجا.. بچم گفته امشب حاضرم رو نیمکت پارک‌بخوابم خونه مادرجون نخوابم! با خنده هم می گفت و پسرش هم بیشتر جو گیر شده بود.. منم چون انصافا بعد کار خیعلی له بودم زیاد تعارف نکردم که شبی بیاد اونجا ولی صبح قبل اومدن به کار کلیدو بهشون رسوندم تا هروقت میخوان خودشون برن خونمون..حالا ناراحتی سر چی بود؟ چون پسر خواهرم که ۱۱ سالشه اصرار و اصرار بوده که پسرای داداشمم شب بیان خونه مامی.. که خب مامی گفته نه اونها تنها نیان.. وقتی بیان که مامان باباشون هم باشن.. آخه ماشالا وقتی بهم میرسن خیلی صداشون رو مخ هست و کارهاشون هم خطری..برم برنامه ریزی کنم برای دعوت ۳ تا میهمان!روزگارتون خوش تاريخ چهارشنبه نهم فروردین ۱۴۰۲سـاعت 11:7 نويسنده ونوس| | نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 21 فروردين 1402 ساعت: 7:09

سلام دوستان جانامیدوارم در پناه خدا سلامت و دلآرام و پر برکت باشیدبچه ها احیانا اگر تو بیمه تامین اجتماعی آشنایی دارید میشه برای من سوالی بپرسید؟می خوام بدونم کارگری که بازنشسته کار سخت و زیان آور میشه؛ آیا دوباره میتونه در صورت نیاز همون کارخونه خصوصی قبلیش، مشغول به کار شه؟؟؟و در صورت اشتغال مجددش، عایا اگر بیمه تامین اجتماعی بفهمه حقوقشو قطع میکنه؟تو نت سرچ کردم ولی حرفهای ضد و نقیض زیاده.. از طرفی می ترسم حضوری هم برم بیمه و حساس بشن! قبلنا بازنشسته ها واقعا بازنشسته میشدن و نیازی نبود شغل دوم سوم بگیرن ولی با این اقتصاد فجیع اینروزها واقعا همچین چیزی امکان نداره.. تاريخ پنجشنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۲سـاعت 12:26 نويسنده ونوس| | نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 21 فروردين 1402 ساعت: 7:09

سلامخوبید؟ نماز روزه ها قبول باشه دلبندا.. تو دعاهای این شبهاتون هم ی اسمی هم از من و دخمرم پیش خدای مهربونتون ببرید.. وجدانا غیر سلامتی چیزی نمی خوام.. بقیشو خودمون تلاش می کنیم تا روزگار بگرده.. ان شاالله نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 21 فروردين 1402 ساعت: 7:09

سلامی با فاصله یک شب تا بهار ۱۴۰۲یک دنیا آرزوی خوب و آرزوی سلامت همیشگی برای همتون✌❤ نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 20:56

هر کاری کردم سایز عکس کم نشد

پیشی اسکاتیش فولد هست ازین زغال سنگیای ملوس با چشمای تیله ای گرد

هرکی دوست داره تو نت سرچ کنه میاد

تاريخ سه شنبه یکم فروردین ۱۴۰۲سـاعت 22:50 نويسنده ونوس| |

نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 20:56

سلامخوبید؟ هر کدوم روزه می گیرید نماز روزه هاتون قبول باشه..من که نازک نارنجی ام و کم تحمل! مثل هرسال روزه نمی گیرم.. ولی از امروز تصمیم گرفتم روزه ی خفه خوانی بگیرم مترادف لال مانی در خانه! که فقط ۵ساعت تونستم ساکت باشم و دوباره مجبور شدم فحش بدم!!!!+ از فرط تنهایی دو شبه دوباره میرم اینستا و چیزی که بنظرم خیلی مسخره شده، مد فرت و فرت بچه آوردن تو بلاگرهای در ظاهر باکلاس هست!!هرکدومو میبینی زده خانواده ۷ نفره ی ما! یک زن و شوهر جوان با ۵ تا بچه قد و نیم قد..اون یکی زده خانواده ۵ نفره ی ما.. یک زن و شوهر جوون با ۳ بچه فسقل.. و همینطور بقیه .زمان قدیم ننه باباهای ما هم به نوعی تقلید داشتن در به دنیا آوردن بچه و هنرشونو به سال نکشیده به هم نشون میدادن.... و طوری که نمایان هست خانواده های قدیمی همه ۵ و ۶ تا و ۱۰ تا بچه الی بالاااا داشتن..چندسال بود دو، دوی ماها و امثال ما بود.‌. همه باکلاس و خوش فکر نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 20:56